- خانه
- معرفی پروژه
- طراحی معماری
- ویلای دوپندار
ايده و توسعه طراحي
در دوپندار با دو چالش روبرو بودیم، نخست، نگاه به معماری به عنوان یک امر فرهنگی، و دیگری دو گمان متفاوت حامد و مطهره به عنوان کارفرمایان پروژه که نسبت به خانه در خیال خود داشتند. از یک سو دیدگاه ما برای خوانش معماری سنتی یزد و رابطهاش با معاصریت و از یک نگاه دوگانهی اقتصادی، اجتماعی جامعه و تنوع انتخابها و تصمیمگیریهای حاصل از مدرنیته که حساسیت کارفرماها برای احقاق خواستههایشان را افزایش داده، شرایط را سخت مینمود.»
به نظر میرسید پیدا کردن راهحلی میان این دو چالش با بهرهگرفتن از دوگانهی ذهنیِ حامد و مطهره درباره خانه، بتواند موثر باشد؛ اینکه از دیدگاه متفاوت آنها، معماری یک ساختمان عام مدرنیستی با بازشوهای بزرگِ رو به بیرون و فضای سبز بام است یا خانهای است با ویژگیهای ظاهری معماری سنتی یزد و پنجرههایی با دید محدود به بیرون.
پاسخ ما خلق فضایی بود که میتوانست کنشی در راستای این دو چالش باشد. دوپندار در مرز میان دو الگوی درونگرا و دومینویی قرار گرفت که از یک سو سعی میکند به الگوی حیاط مرکزی نزدیک شود و از سوی دیگر خود را با ایجاد شکافی پتکینمانند در جبهه شمالی و لفافهی باز و بسته شوندهی حصیری در جبههی جنوبی، سعی در رهایی از این درونگرایی و تبدیل شدن به فضای بینابینی دارد.
شکاف ورودی در جبهه شمالی با خوانش دو عنصر سردرِ ورودی و دهلیز، در خانههای سنتی یزد که به میانجی در و دیواری صلب و مسقف، مرز قطعی تشکیل میدهند، گسست ایجاد میکند و به این ترتیب عنصر درِ ورودی با جابجایی و نزدیک شدن به حیاط مرکزی و عرصهی اندرونی، سردر و دهلیز را به یکدیگر تبدیل میکند و در یک گفتوگوی همیشگی با هم و با عرصه اندرونی قرار میدهد، گویی که مفهوم مرز را طی گذاری با ویژگی عمق در هم میآمیزد و رقیق میکند.
حیاط مرکزی (حیاط نارنج) نقش حیاط بیرونی در گونهی خانههای سنتی دو حیاطه را بازی میکند که به واسطه عملکرد طبقه همکف به عنوان مهمانخانه، فضایی نیمه عمومی را رقم میزند. در طبقه اول، میزبانخانه، به مثابه عرصهی اندرونی، در نظر گرفتهمیشود، جایی که حیاط اندرونی(حیاط آبی) با فعالسازی ویژگی ارتفاع و قرارگرفتن در سطح بالاتر نسبت به طبقه همکف، از گونهی سنتی خود فاصله میگیرد و مرز کالبدیِ میان خود و حیاط مرکزی (بیرونی) را به مرزی با گشودگی عمودی تبدیل میکند.
حیاط آبی به میانجی خلق گذرگاهی معلق، در گفتگوی محدود دیداری با حیاط مرکزی قرار میگیرد و خود را به اتاق میرساند و از سویی با نشیمن و آشپزخانهی کوچک طبقه اول همنشینی میکند. عرصه اندرونی با باز شدن لفافهی حصیری رو به حیاط بزرگ ، به فضایی بینابینی تبدیل میشود؛ گویی میخواهد از قید و بندها رها شود ولی آزادی عمل دارد. همچنین لفافهی حصیری، سایهبانی برای طبقه همکف، و در صورت بسته بودن، آسودهگاهی برای عرصه اندورنی است.
در واقع در این پروژه، الگوی حیاط مرکزیِ دوحیاطه، با موضع انتقادیاش نسبت به گونه سنتی خود، نقطه عطفی میشود برای به تفاهم رسیدن دو پندار، جایی که تقابل گمانهای فکری متفاوت، یکدیگر را در آغوش گرفته و به آرامش می رسند.
” تمامی حقوق مادی و معنوی محتوا متعلق به پایگاه خبری جهان معماری می باشد “