پیدایش طراحی داخلی در تمدنهای باستان
مصرباستان: قدیمیترین جلوههای طراحی داخلی را میتوان در تزئینات مصر باستان دید. مصریان خانهها و مقبرههای خود را با رنگهای زنده مانند قرمز، آبی و طلایی میآراستند که نماد ثروت و قدرت بود. در مقبره توتعنخآمون، استفاده فراوان از طلا و اشیای تزئینی نشاندهنده اعتقاد آنان به زندگی پس از مرگ و اهمیت تجمل برای طبقات بالاست.
.
یونان باستان: یونانیان بیش از تزئینات افراطی، به تناسب و هماهنگی گرایش داشتند. آنها فضاها را با ستونهای متناسب، نقوش هندسی و تندیسهایی از خدایان میآراستند. مبلمان یونانی ساده اما با کندهکاریهای ظریف و از جنس چوب بود که گاه با عاج و نقره تزیین میشد.
.
روم باستان: رومیان رویکردی مجللتر داشتند؛ در خانههای اشرافی روم کفپوشهایی با موزاییکهای پیچیده، دیوارنگارههای رنگارنگ و مبلمان سنگین از سنگ مرمر و برنز دیده میشد. طراحی داخلی در روم علاوه بر زیبایی به راحتی نیز توجه داشت؛ مثلاً با افزودن کوسنها و پارچهها، مبلمان سرد سنگی را راحتتر میکردند. نمایش ثروت و منزلت اجتماعی از طریق دکوراسیون داخلی، میراث مهم دنیای کلاسیک بود که الگوهای آن (مانند ستونهای کلاسیک و نقوش اکلتی) قرنها بعد در جنبشهای نئوکلاسیک احیا شدند.
.
قرون وسطی: کارکردگرایی و سبک گوتیک
پس از سقوط روم، در دوران قرون وسطی طراحی داخلی سادهتر و کاربردیتر شد. بیشتر فضاهای داخلی اروپا در این دوره تاریک (Dark Ages) حالتی بیپیرایه داشتند؛ دیوارهای چوبی یا سنگی، کفهای سنگفرش و اثاثیهای حداقلی که تنها نیازهای ابتدایی را برآورده میکرد. رنگهای تیره و خاموش و تزئینات کم، بازتابدهنده شرایط جنگها و حاکمیت کلیسا بود.
البته در همین دوره، کلیساها و کلیساهای جامع با معرفی سبک گوتیک (سده ۱۲) تحول یافتند. معماران برای کلیساها به فضاهای بلند و نورانی اندیشیدند؛ پنجرههای بزرگ شیشهرنگی، طاقهای نوکتیز و جزئیات سنگتراشی ظریف ویژگی بارز معماری و طراحی داخلی گوتیک بود. در داخل کلیساهای گوتیک، نور طبیعی رنگین که از شیشههای منقوش میگذشت فضایی معنوی و باشکوه میآفرید.
در کاخها و قلعههای این دوره نیز عناصر تزئینی وجود داشت (مثل پردههای نقشباف برای تزئین و عایقبندی دیوارهای سرد) اما در مجموع، عملکرد بر زیبایی مقدم بود. به طور خلاصه، قرون وسطی طراحی داخلی را از تجمل گرایی باستانی به سوی سادگی و کاربردی بودن سوق داد و در عین حال با ابداع گوتیک، زمینهساز پیشرفتهای زیباییشناختی بعدی شد.
در تصاویر زیر تصاویر نمای داخلی کلیسای سنت-شاپل پاریس (اواسط قرن ۱۳ میلادی) نیز قابل مشاهده است که با سبک گوتیک و شیشههای رنگی نفیس آراسته شده است. این فضای نورانی و پرتزئین نمونهای شاخص از اوج هنر طراحی داخلی مذهبی در قرون وسطی است.
.
رنسانس: بازگشت به شکوه کلاسیک
با آغاز دوره رنسانس (قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی) در ایتالیا و سپس اروپا، احیای ارزشهای هنری و فرهنگی باستانی در طراحی داخلی نیز منعکس شد. رنسانس با تأکید بر انسانگرایی و مطالعه هنر و معماری روم و یونان، به فضاهای داخلی جانی تازه بخشید.
کاخها و ویلاهای اشرافی رنسانس به تالارهایی بزرگ با تناسبات متقارن، سقفهای مزین به نقاشیهای فرسکو و دیوارهایی با پوششهای پارچهای و نقشدار مزین شدند. در این دوره استفاده از مواد گرانبها رواج داشت: کفپوش مرمرین صیقلی، منبتکاریهای چوبی در دیوارها و مبلمان، و پردهها و فرشهای فاخر بهوفور دیده میشد. خانوادههای ثروتمند ایتالیایی مانند مدیچیها، هنرمندان بزرگی نظیر داوینچی و میکلآنژ را برای نقاشی دیوارها و سقفها به خدمت گرفتند.
نتیجه آن شد که فضاهای داخلی به گالریهای هنری تمامعیاری بدل گشتند؛ مانند اتاقهای نقاشیشده کاخهای فلورانس یا اتاق عقد (Camera degli Sposi) در کاخ مانتوا که توسط مانتِنيا با منظرهها و پیکرههای توهمگرا تزیین شد. در کل، رنسانس با احیای شکوه کلاسیک و تلفیق آن با نوآوریهای هنری، نقطه عطفی در طراحی داخلی بهشمار میآید.
.باروک و روکوکو: اوج تزئینات پرزرقوبرق
در پی رنسانس، دو سبک پیاپی باروک و روکوکو طی قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی طراحی داخلی را به اوج تجمل و تزئینات رساندند.
سبک باروک (قرن ۱۷) از سبکهای طراحی داخلی که از ایتالیا آغاز شد، بر عظمت، پویایی و کنتراست تأکید داشت. فضاهای داخلی باروک با سقفهای بلند و گنبدی، گچبریها و تندیسهای پرجزئیات، سنگهای مرمر رنگی و آب طلاکاری فراوان شکل میگرفتند تا حس شکوه و awe (حیرت) را در بیننده برانگیزند. نمونه معروف، کاخ ورسای در فرانسه است که تالار آینههای آن با آینههای قدی، چلچراغهای کریستال و نقاشیهای سقفی باشکوه، مظهر طراحی داخلی باروک بهشمار میآید.
کمی بعد در اوایل قرن ۱۸، سبک روکوکو از سبکهای طراحی داخلی در فرانسه ظهور کرد که در واقع تکامل لطیفتر و تجملیتر باروک بود. روکوکو به جای عظمت رسمی باروک، فضایی صمیمی و اشرافی پدید میآورد؛ دیوارها و سقفها به رنگهای روشن و پاستلی (صورتی، آبی آسمانی، کرم) نقاشی میشدند و با نقشهای منحنی صَدَفشکل و گلوبوته تزیین میگردیدند. مبلمان روکوکو ظریفتر و راحتتر بود؛ مبلها و میزهای منبتکاریشده با پارچههای ابریشمی گلدار روکش میشدند و آینههای قدی با قابهای طلایی منقوش، نور اتاق را منعکس و چندبرابر میکردند.
از نمونههای بارز روکوکو میتوان به سالنهای اشرافی پاریس (مثل سالن آینهکاری هتلسوبیز) یا کلیساهای جنوب آلمان (مانند کلیسای ویس) اشاره کرد که ترکیب رنگها و نقشهای روکوکو فضایی رؤیایی و پرتزئین خلق کردهاند. قابل ذکر است در دوران روکوکو، تأثیرات جهانی نیز وارد طراحی داخلی اروپایی شد؛ مد شینوازری (چینگرایی) یعنی بهکارگیری نقوش و اشیای الهامگرفته از هنر چین و شرق دور در دکوراسیون، بهشدت رایج گردید. برای مثال، کاخهایی چون پاولینوی برایتون در انگلستان اتاقهایی با حالوهوای چینی داشتند که نشان از تبادل فرهنگی و ذائقه جهانوطنی اشراف اروپا بود.
به طور خلاصه، باروک و روکوکو دو قله تجملگرایی در تاریخ طراحی داخلی هستند که اولی با ابهت و درام، و دومی با ظرافت و خیالانگیزی شناخته میشود. میراث این دوران، هنرمندان و طراحان بعدها را نیز تحت تأثیر قرار داد و مفهوم تزئین همهجانبه فضا را در اذهان نهادینه ساخت.
.

تصویربالا: تالار آینهها در کاخ ورسای (اواخر قرن ۱۷ میلادی) که در سبک باروک تزئین شده است. سقف پُرنقاشی، آبطلاکاریها، آینههای بلند و چلچراغهای عظیم کریستال، جلوهای باشکوه و نمایشی به فضا دادهاند. این اتاق مجلل یکی از نمادهای اوج طراحی داخلی باروک در اروپا بهشمار میآید.
.
.

تصویر: نمای داخلی کلیسای ویس (Wieskirche) در آلمان (اواسط قرن ۱۸) که نمونه ممتاز سبک روکوکو است. سقف و دیوارها مملو از نقشونگارهای منحنی، فرشتههای طلایی و رنگهای روشن پاستلی است. این فضای پرتزئین و در عین حال روحانی، اوج هنر روکوکو در طراحی داخلی مذهبی را نمایش میدهد.
.
.نئوکلاسیک و عصر ویکتوریا: احیای گذشته و تلفیق سبکها
در نیمه دوم قرن ۱۸ و سراسر قرن ۱۹ میلادی، طراحی داخلی شاهد بازگشتی آگاهانه به سادگی کلاسیک و در عین حال ترکیب سبکهای تاریخی مختلف بود. سبک نئوکلاسیک (اواخر قرن ۱۸) واکنشی به افراطهای روکوکو بود و با الهام مستقیم از هنر روم و یونان باستان شکل گرفت.
معماران و طراحان این دوره مانند رابرت آدام در انگلستان، به تقارن، سادگیِ خطوط و جزئیات کلاسیک (ستونهای یونیکی و کرنتی، سرستونها، نقش برجستههای اساطیری) روی آوردند. رنگهای مورد استفاده در نئوکلاسیک ملایمتر و ماتتر (سفید، کرم، سبز کمرنگ) و مبلمانْ ظریف و الهامگرفته از طرحهای رومی بود. به طور کلی فضاهای داخلی نئوکلاسیک حسی از وقار و نظم کلاسیک را القا میکردند؛ مانند سالنهای ستوندار و تالارهای پذیرایی کاخهای اروپایی اواخر قرن ۱۸. این سبک به سرعت در سراسر اروپا و همچنین در مستعمرات (از جمله ایالات متحده اوایل قرن ۱۹) گسترش یافت و زیباییشناسی “امپراتوری” یا “فدرال” را پدید آورد (مثلاً کاخ سفید آمریکا با الهام نئوکلاسیک ساخته و تزیین شد).
.
در مقابل، دوران ویکتوریایی (حکمرانی ملکه ویکتوریا ۱۸۳۷–۱۹۰۱) دورهای از تنوع و التقاط در طراحی داخلی بود. انقلاب صنعتی، تولید انبوه و دسترسی به کالاهای متنوع (از جمله محصولات مستعمرات دوردست) را امکانپذیر ساخت و طبقه متوسط جدید نیز مشتاق نمایش شأن اجتماعی خود از طریق دکوراسیون منزل بود.
نتیجه آن شد که فضای داخلی منازل ویکتوریایی مملو از اشیاء و سبکهای گوناگون گردید. یک سالن پذیرایی ویکتوریایی معمولاً دیوارهایی پوشیده از کاغذدیواریهای پُرنقشونگار (گلدار یا طرح داماسک)، پردههای مخملی چندلایه با منگولهها و شرابههای سنگین، فرشهای شرقی دستباف با طرحهای پیچیده، مبلمان چوبی کندهکاریشده و روکششده با پارچههای طرحدار، و انواع اکسسوری (مجسمههای کوچک، آباژورهای پارچهای منگولهدار، قاب عکسها و یادگاریهای سفر) داشت. طراحی داخلی ویکتوریایی به نوعی موزه خانگی تبدیل شده بود که در آن از هر سبک تاریخی (گوتیک، رنسانس، روکوکو) المانهایی دیده میشد – به همین دلیل آن را سبک التقاطی (اکلکتیک) مینامند.
به عنوان مثال، ممکن بود یک خانه ویکتوریایی سالن غذاخوری به سبک گوتیک (با پنجرههای قوسدار و صندلیهای پشتبلند منقوش)، اتاق نشیمن با مبلمان الهامگرفته از روکوکو، و اتاق کار به سبک نئوکلاسیک داشته باشد. این ترکیب آزادانه سبکها در سایه وفور صنعتی و گسترش امپراتوری بریتانیا رخ داد که دسترسی به طرحها و مصنوعات فرهنگهای دیگر را نیز آسان کرد. همچنین جنبشهای فکری اواخر قرن ۱۹ همچون هنرها و صنایع (Arts & Crafts) بهرهبری ویلیام موریس در انگلستان، واکنشی به صنعتیشدن و ویکتوریانۀ تجملی بودند و سادگی و صداقت در طراحی داخلی را تبلیغ میکردند – هرچند این جنبشها بیشتر بر طراحی مبلمان و تزئینات تأثیر گذاشتند و تا اوایل قرن ۲۰ ادامه یافتند.
به طور خلاصه، نیمه دوم قرن ۱۸ و قرن ۱۹ دورانی بود که در آن طراحی داخلی از یک سو با نئوکلاسیک به نظم و سادگی باستانی بازگشت، و از سوی دیگر در دوران ویکتوریا با در هم آمیختن سبکهای متنوع تاریخی و جهانی، غنای بیسابقهای یافت. هرچند برخی منتقدان، شلوغی ویکتوریایی را زوال سلیقه میدانستند، اما نمیتوان انکار کرد که این دوره تنوع بیمانندی به دکوراسیون داخلی بخشید و زمینهساز جنبشهای اصلاحی بعدی (مثل آرتنوو و مدرن) شد.
تصویر: عکس تاریخی از اتاق نشیمن یک خانه ویکتوریایی در ویسکانسین آمریکا (اواخر قرن ۱۹). در این فضا، تزئینات متعدد و متنوع بهچشم میخورد: مبلمان استیل روکوکو با پارچههای گلدار و کوسنهای فراوان، پردههای مخملی چندلایه با شرابه از طاق درگاه آویخته، فرش ضخیم الگودار کف اتاق را پوشانده و رف بالای شومینه پُر از قاب عکسها و یادگاریهاست. این ترکیب اشیاء و سبکها، نمونهای از رویکرد التقاطی دوران ویکتوریاست.
.آرت نوو و آرت دکو: انقلابهای زیباییشناختی ابتدای قرن بیستم
اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی شاهد ظهور دو جنبش طراحی داخلی بود که هر یک مرزهای زیباشناسی عصر خود را دگرگون کردند. نخست آرت نُوو (Art Nouveau) در دهه ۱۸۹۰ پدیدار شد که بر طبیعتگرایی و خطوط پرانحنا تأکید داشت.
طراحان آرت نوو با الهام از اشکال طبیعی مثل گلها، تاکها و بال حشرات، فضاهایی با خطوط سیال و تزئینات پیچان خلق کردند. در یک اتاق آرت نوو ممکن است نردههای پلکان، چارچوب درها و پنجرهها همگی به شکل پیچ و خمهای گیاهی ساخته شده باشند و نقشبرجستههای دیوار طرحهای اسلیمی پیچیده داشته باشند. متریال مورد علاقه این سبک آهن و شیشه بود – آهن برای خلق ساختارهای منحنی (مانند ستونها و نردههای ظریف) و شیشه رنگی برای پنجرهها و چراغها که اغلب با طرح گلوبوته تزئین میشد.
ویکتور هورتا در بروکسل و آنتونیو گائودی در بارسلون از پیشگامان آرت نوو بودند که خانهها و سالنهایی رویایی و مملو از جنبش بصری پدید آوردند. به عنوان نمونه، راهپله مشهور خانه تاسل اثر هورتا با نردههای آهنی مواج و نقاشیهای دیواری گیاهگونه، یکی از شاخصترین فضاهای داخلی آرت نوو بهشمار میرود. آرت نوو هرچند عمری کوتاه داشت، ولی زیباییشناسی طراحی داخلی را از تقلید صرف گذشته رهانید و دست به خلاقیت کاملاً نو زد.
.

تصویر بالا: راهپله هتل تاسل در بروکسل (۱۸۹۳)، اثر ویکتور هورتا – یک نمونه فاخر از سبک آرت نوو در طراحی داخلی. نردههای آهنی با خطوط مارپیچ گیاهی، نقاشیهای دیواری الهامگرفته از شاخههای گیاهان روی سقف و دیوار، و شکل سیال کل فضا مشهود است. این طراحی انقلابی، تأکیدی بر پیوند هنر با طبیعت در فضای داخلی دارد.
.
.
در مقابل لطافت طبیعی آرت نوو، دهههای ۱۹۲۰ و ۳۰ میلادی دورهی درخشش آرت دِکو (Art Deco) بود که تجسم مدرنیته و تجمل مکانیکی بهشمار میرفت. آرت دکو که پس از پایان جنگ جهانی اول اوج گرفت، زیبایی را در اشکال هندسی، خطوط تیز و تقارن جستجو میکرد. مواد بهکاررفته نیز منعکسکننده عصر ماشین بودند: کروم، فولاد ضدزنگ، شیشه، آیینه و نیز چوبهای گرانبها و لاکهای براق. رنگها در آرت دکو جسورانه و متضاد بودند – مثلاً سیاه و طلایی، نقرهای و قرمز – تا حس تجمل و پویایی را القا کنند.
فضای داخلی یک لابی ساختمان آرت دکو (مانند ساختمان کرایسلر در نیویورک) با دیوارهای مرمرین براق، نقشهای پلکانی (zigzag) در پنلهای تزئینی، چراغهای دیواری و چلچراغهای هندسی و مبلمان ساده با روکش چرم یا پارچه تکرنگ شکل میگرفت. موتیفهای خورشیدی، پلکانی و شعاعی از الگوهای رایج دکور آرت دکو بودند که هم در مبلمان و هم در تزئینات معماری دیده میشدند. این سبک جلوهگر روح زمانهی Jazz Age و پیشرفت صنعتی بود – فضایی مدرن، شهری، پرزرقوبرق و گاه هالیوودی.
برای نمونه، سالن ورودی ساختمان کرایسلر نیویورک (۱۹۳۰) با دیوارهای مرمر کهرباییرنگ، تزیینات آلومینیومی براق و نقشهای پلکانی در بالای درها، نمادی از طراحی داخلی آرت دکو است. آرت دکو به صورت جهانی نیز نفوذ کرد؛ از هتلها و اقیانوسپیماهای تجملی گرفته تا سالنهای سینما، همه با این سبک تزیین شدند. به طور خلاصه، آرت نوو و آرت دکو بهعنوان دو جنبش پیاپی، طراحی داخلی را از دامنه تاریخی خارج کرده و به عرصه خلاقیت ناب کشاندند – یکی با الهام از طبیعت و دیگری با ستایش ماشین و تجمل معاصر.
.

تصویر بالا: لابی ساختمان کرایسلر در نیویورک (افتتاح ۱۹۳۰) با سبک آرت دکو. دیوارها با سنگ مرمر قهوهای براق پوشیده شده و قاب درها و آسانسورها دارای تزیینات پلکانیشکل از فولاد ضدزنگ هستند. منابع نوری دیواری و سقفی نیز با طرحهای هندسی و شعاعی، درخشندگی خاصی به فضا میدهند. این لابی به عنوان یکی از مجللترین فضاهای داخلی آرت دکو، تجسم لوکس مدرنیته در اوایل قرن بیستم است.
.
.مدرنیسم: سادگی، عملکرد و نوآوری در قرن بیستم
میان دهههای ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ میلادی، جنبش مدرنیسم در طراحی داخلی شکل گرفت که رویکردی کاملاً متفاوت با گذشته را دنبال میکرد. معماران و طراحان مدرن (نظیر لوکوربوزیه، میسوندرروهه و والتر گروپیوس) شعار «فرم از عملکرد تبعیت میکند» را سرلوحه کار قرار دادند. بدین معنا که طرح یک فضا و اشیای درون آن باید ابتدا از نظر عملکردی منطقی و مفید باشد و زیباییشناسی در خدمت عملکرد درآید.
در نتیجه، فضاهای داخلی مدرن ساده، باز و عاری از تزئینات اضافی شدند. چند ویژگی کلیدی طراحی داخلی مدرنیستی عبارت بودند از: پلان باز (حذف دیوارهای غیرضروری برای ایجاد فضای وسیع چندمنظوره)، خطوط صاف و گوشههای قائم (بهجای منحنیهای تزئینی)، پالت رنگی خنثی (سفید، خاکستری، بژ و مشکی)، و استفاده از مصالح صنعتی مثل بتن، شیشه و فولاد در کنار چوب و چرم طبیعی. مبلمان مدرن نیز با خطوط هندسی ساده طراحی میشد – به عنوان مثال صندلی معروف بارسلونا (اثر میسوندرروهه) با اسکلت فولادی و روکش چرمی، نمادی از زیباییشناسی ساده و صنعتی مدرن است.
یکی از نخستین بسترهای طراحی داخلی مدرن، مدرسه باوهاوس در آلمان (۱۹۱۹–۱۹۳۳) بود که اساتیدی چون گروپیوس و مارسل برویر در آن مبلمان و فضای داخلی را بر اساس کارایی و تولید انبوه طراحی کردند. پس از جنگ جهانی دوم، سبک مدرن وارد دوره مدرنیسم میانه قرن (Mid-century Modern) شد که مخصوص دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود. در این دوره، طراحی داخلی اندکی گرمتر و راحتتر گردید اما همچنان سادگی خود را حفظ کرد.
مثلا در خانههای اواسط قرن در آمریکا و اروپا از پلانهای باز برای فضای نشیمن و غذاخوری، پنجرههای بزرگ رو به باغ، مبلمان کمارتفاع با خطوط ساده و استفاده از مواد طبیعی مانند چوب ساج در کنار فلز و پلاستیک بهره گرفته میشد. طراحی اسکاندیناوی نیز که بر سادگی، عملکرد و گرمابخشی با عناصر چوبی روشن تأکید داشت، در همین دوره شهرت جهانی یافت. خلاصه اینکه مدرنیسم، طراحی داخلی را از تزئینات تاریخی پیرایش کرد و زیبایی را در سادگی، نور و فضای باز جستجو نمود. این رویکرد راه را برای مفاهیمی چون مینیمالیسم (حداقلگرایی) باز کرد که در اواخر قرن بیستم محبوب شد و به استفاده از کمترین عناصر برای ایجاد بیشترین اثر تأکید داشت.
.

تصویر بالا: نمای داخلی خانه شیشهای فارنزورث (۱۹۵۱، اثر میسوندرروهه) که مظهر طراحی داخلی مدرنیستی است. پلان کاملاً باز و یکدست، دیوارهای شیشهای سرتاسری که مرز بین داخل و طبیعت بیرون را محو کردهاند، مبلمان بسیار کم بهصورت چند قطعه آیکونیک مدرن (صندلی و تخت بارسلونا) و پالت رنگی خنثی، همگی نشانههای سبک مدرن را در این فضا نمایان میکنند. سادگی و خلوتی این فضا در عین کارایی، فلسفه «کمتر بیشتر است» را که از اصول مدرنیسم است، بهخوبی بازتاب میدهد.
.
.پستمدرنیسم و سبکهای معاصر: تلفیق گذشته و حال
از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی، واکنشی به سختگیریهای مدرنیسم در طراحی داخلی شکل گرفت که آن را پستمدرنیسم مینامند. طراحان پستمدرن عقیده داشتند که فضاهای داخلی میتوانند آمیختهای بازیگوشانه از سبکهای گذشته و ایدههای جدید باشند. بر خلاف مدرنیسم که هرگونه تزئین تاریخی را طرد میکرد، پستمدرنها گاهی از عناصر کلاسیک به شکل کنایهآمیز استفاده مینمودند.
به عنوان مثال یک اتاق نشیمن پستمدرن ممکن است مبلمانی بسیار مدرن را در کنار یک ستون کلاسیک تزئینی (نه سازهای) قرار دهد – نوعی بازی با نقلقولهای تاریخی. طراحی داخلی پستمدرن با رنگهای زنده و نامتعارف، اشکال هندسی نامعمول یا اغراقشده، و ترکیب موادی چون پلاستیکهای رنگی، شیشه و فلز همراه بود. گروه طراحی ممفیس در دهه ۱۹۸۰ (به رهبری اتوره سوتساس در ایتالیا) نمونه شاخصی است که مبلمان و اشیائی با فرمهای فانتزی و رنگهای جیغ پدید آوردند و مرز بین هنر و طراحی را کمرنگ کردند.
در فضای داخلی پستمدرن، فردیت و طنز بصری اهمیت داشت؛ مثلا معمار مایکل گریوز هتلها و ساختمانهایی طراحی کرد که در لابی آنها ستونها و سرستونهای کلاسیک با رنگهای تند و نسبتی ناهنجار حضور داشتند – نوعی اظهار نظر شوخطبعانه در باب تاریخ معماری. پستمدرنیسم راه را برای انعطاف و تنوع بیشتر در طراحی معاصر باز کرد.
.
در دهههای پایانی قرن بیستم و اوایل قرن ۲۱، سبکهای معاصر طراحی داخلی بسیار متنوع شدند. از یک سو مینیمالیسم (حداقلگرایی) به اوج رسید – فضایی با حداقل اثاثیه، رنگهای خنثی یا تکرنگ، خطوط بسیار ساده و بدون تزئین (الهامگرفته از زیباییشناسی ژاپنی Zen) که نمونه آن در خانههای مدرن اواخر دهه ۱۹۹۰ دیده میشد. از سوی دیگر گرایش به سبکهای صنعتی و ریفورم پدید آمد؛ تبدیل انبارها و کارخانجات قدیمی به فضاهای مسکونی (Loft) مُد شد که در آنها عناصر صنعتی مانند تیرهای فولادی نمایان، دیوارهای آجری خام و کانالهای تاسیساتی اکسپوز بخشی از زیبایی فضا بودند. چنین فضاهایی با مبلمان مدرن و هنر معاصر ترکیب شده و سبکی به نام سبک صنعتی یا Loft Style را رقم زدند.
همچنین سبک اسکاندیناوی معاصر (با تأکید بر سادگی، رنگهای روشن و کاربردیبودن)، سبک بوهمی یا بوهو (آمیختن طرحها و رنگهای بومی گوناگون با چیدمانی آزاد و هنری)، سبک فارمهاوس مدرن (روستیک بهروزرسانیشده با مبلمان چوبی ساده و پالت رنگی روشن)، و سبک ترنزیشنال (گذار) که تلفیقی نرم از عناصر کلاسیک و مدرن است، همگی در فهرست گزینههای طراحان معاصر قرار گرفتند. وجه مشترک بسیاری از طراحیهای داخلی دهه ۲۰۱۰ به بعد، تأکید بر راحتی، فردیت و پایداری است.
.
به عبارت دیگر، خانه امروز بازتاب شخصیت و ترجیحات ساکنانش شده است – چه کسی با مبلمان و هنر مدرن مینیمال آن را بچیند، چه با مجموعهای از عتیقههای خانوادگی و دستسازهای بومی. همچنین مسائلی چون سلامت و محیطزیست نقش پررنگی در طراحی داخلی معاصر یافتهاند. استفاده از مواد طبیعی و بازیافتی، توجه به نور و تهویه برای سلامت ساکنین، و ادغام فضای سبز (طراحی بیوفیلیک) در داخل ساختمانها، از روندهای مهم این دوران است.
فناوریهای هوشمند نیز تجربه فضای داخلی را متحول کردهاند؛ سیستمهای نورپردازی و کنترل دما و تجهیزات صوتی/تصویری هوشمند، امکان تطبیق فضا با نیازهای لحظهای افراد را فراهم کرده است. به طور کلی، طراحی داخلی در ابتدای قرن ۲۱ به نقطهای رسیده که مجموعه وسیعی از سبکها در دسترس است و طراح میتواند با رویکردی چندسبکی (Eclectic) عناصری از گذشته و حال را بهگونهای بدیع ترکیب کند. آنچه مهم است خلق فضایی است که هم پاسخگوی نیازهای عملکردی زندگی امروز باشد و هم از نظر زیباییشناسی الهامبخش و بازتابدهنده هویت استفادهکنندگان.
تاریخچه پرفراز و نشیب سبکهای داخلی – از اهرام مصر تا آپارتمانهای هوشمند امروزی – نشان میدهد که طراحی داخلی همواره هنری سیّال و در حال تحول بوده که به نیازها، آرمانها و ذائقههای انسان در هر عصر پاسخ گفته است.
جهت دسترسی به مطالب بیشتر، به این صفحه از سایت مراجعه کنید.
جهت دسترسی به کتب مرتبط با طراحی داخلی، به این سایت مراجع کنید.