- خانه
- معرفی پروژه
- پروژه های خارجی
- مركز هنری وكسنر | Wexner Center for the Arts
مرکز هنر وکسنر: «موزهای که نظریه ساخت»
پیش از تکمیل مرکز هنر وکسنر، پل گلدبرگر، منتقد نیویورک تایمز، آن را «موزهای که نظریه ساخت» نامید. [1] با توجه به معمار این پروژه، چنین لقبی چندان تعجبآور نبود؛ پیتر آیزنمن، طراح این موزه، بخش عمدهای از حرفه خود را به تقلیل فرم معماری به یک علم نظری اختصاص داده بود. این ساختمان، که نخستین اثر عمومی بزرگ در کارنامه آیزنمن بود، با انتظار فراوان در سال 1989 افتتاح شد. برای برخی، این بنا تأییدی بر دیکانستراکتیویسم و نظریه بود، در حالی که مشکلات آن به دیگرانی که نظریه و عمل را مکمل اما در نهایت جدا از هم میدانستند، فرصتی برای نقد داد. استقبال عمومی از این ساختمان نیز به همین اندازه متناقض بود، اما تأثیر و جذابیت آن در جامعه دانشگاهی به اندازه طراحی منحصربهفردش برجسته و غیرقابل انکار است.
مرکز هنر وکسنر در لبه شرقی پردیس دانشگاه ایالتی اوهایو قرار دارد و بهمنظور ایجاد فضایی چندرشتهای برای کاوش و نمایش هنر معاصر ساخته شده است. این پروژه 43 میلیون دلاری نتیجه مسابقهای برجسته در سال 1983 بود که در آن آیزنمن، مایکل گریوز، سزار پلی، کالمن مککینل و وود، و آرتور اریکسون بهعنوان فینالیست حضور داشتند. بهرغم تجربه نسبتاً کم آیزنمن در ساختمانهای بزرگ، او برنده این رقابت شد و این انتخاب، تبلیغات زیادی برای موزه به همراه داشت. نام معتبر او بهتنهایی افتتاحیه موزه را به موفقیت رساند، هرچند این رویداد حتی شامل آثار هنری هم نمیشد تا معماری بهتنهایی در مرکز توجه باشد.
مرکز وکسنر نمونهای برجسته از رویکرد منحصربهفرد آیزنمن به معماری است. این ساختمان، اگرچه کاملاً از زمینه خود جدا نیست، عمدتاً بهعنوان اثری خودمختار عمل میکند و فرآیند روششناختی و واژگان معماری خاص خود را خلق میکند. موزه هیچ عذری برای غیرمعمول بودن خود نمیآورد؛ نقلقولهای شبهتاریخی تنها بهمنظور رد جسورانه سنتهای معماری استفاده میشوند. دستگاههای فرمال که از هدف کاربردی بیبهرهاند، قراردادهای فضایی را نفی میکنند. لحظات عمدیِ ناخوشایند و ناسازگار، تعامل فضای ساختهشده با اشغال انسانی را پیچیده میکنند. برای آیزنمن، اینها از بزرگترین موفقیتهای ساختمان هستند، زیرا گفتمان رهاییبخش دیکانستراکتیویسم را به شکل عملی درآوردهاند.
همانند بسیاری از آثار آیزنمن، سیستمهای شبکهای قوی زبان فرمال ساختمان را تسلط میدهند. شبکههای شهری کلمبوس و دانشگاه، که اندکی با یکدیگر زاویه دارند، در این پروژه همپوشانی دارند. زاویه 12.5 درجهای بین این دو، چرخشی محوری در موزه ایجاد کرده و عناصر ساختمانی مربوطه لحظات برخورد ناخوشایندی ایجاد میکنند که در آن دو سیستم برای برتری با یکدیگر رقابت میکنند. کلاژهایی که آیزنمن برای توصیف بصری پروژه آماده کرد، تنش شبکههای رقابتی و ابهام میانفضایی را به تصویر میکشند که در ساختمان واقعی تقلید شده است.
در قلب ساختمان، شاخصترین ویژگی مرکز وکسنر قرار دارد: یک ساختار «داربست» 540 فوتی که سیستمهای شبکهای مسطح را به یک ماتریس سهبعدی تبدیل میکند. این ساختار، که تا حدی باز و ناقص است، عمداً ناتمام به نظر میرسد و تصورات سنتی از جامد و خالی را به چالش میکشد. این محور، علاوه بر عملکرد بهعنوان مسیری برای گردش، نقشی فضایی مهمتر ایفا میکند و سازماندهی سایت را تعیین و پیشبینی میکند.
برجهای آجری قرمز، که بهطور چشمگیری با زیباییشناسی فوقمدرن داربست تضاد دارند، به سبک یک زرادخانه قرون وسطایی که برای ساخت موزه تخریب شد، اشاره دارند. این عناصر، بهجای ارج نهادن به پیشینه، بهشکل قطعاتی از تاریخیت شکسته و تقسیمشده، اهمیت سنت را انکار میکنند.
پس از تکمیل، این ساختمان با مشکلاتی در طراحی و ساخت مواجه شد که تصویر عمومی آن را خدشهدار کرد. این نقصها، که ظاهراً ناشی از طراحی بلندپروازانه با بیتوجهی عمدی به ملاحظات عملی بودند، به یکی از اصول اساسی دیکانستراکتیویسم اشاره داشتند. در سال 2003، تنها 14 سال پس از افتتاح، ساختمان تحت بازسازی گستردهای قرار گرفت.
با نزدیک شدن به بیست و پنجمین سالگرد افتتاح، به نظر میرسد بسیاری از این مشکلات برطرف شده باشند. با این حال، تاریخ باید آنها را در زمینه این موزه بزرگ به یاد آورد، بهعنوان گواهی بر هزینه ترجمه نظریه به عمل.
” تمامی حقوق مادی و معنوی محتوا متعلق به پایگاه خبری جهان معماری می باشد “