- خانه
- معرفی پروژه
- طراحی معماری
- ویلا میان مرز
کلمات ریشه میدوانند، همانطور که درختها. خط ریشه است و معماری کلمه، درخت، کودکی در حال رشد. معماری مرز زیستن است. زیستن میان درون و بیرون. هر جزء واژهای است که در همنشینی با دیگر اجزا، جملهی فضا را پدید میآورد. میانمرز، سکونتگاهی است میان بازوان لاغر، اما قوی باغی در دل زمینهای کشاورزی، برای خانوادهای سه نفره که جمعشان همیشه جمع است. فرزند دوازده ساله کانون این جمع است. روح عصیانگر او، در کنار تمرین مداومش برای بدل شدن به یک شناگر حرفهای و میل گاهگاهش به انزوا در رأس توجه پدر و مادر و بعد طراح قرار گرفته است.
طبع شاعرانه مادر، پیاده روی را به یک ضرورت بدل نموده است. که فضای ببین درخت ها و دسترسی آسان به آنها بهترین پاسخ به این موضوع بوده است. از سوی دیگر وسواس او برای هرچه اختصاصیتر بودن فضای خصوصی زندگی، موجب پدید آمدن استخر به عنوان شکاف اصلی بین زون خصوصی و عمومی بنا گردید.
حفظ درختهای ۴ ساله مثمر در زمین باغ این ویلا، به منظور حراست از محیط زیست ضروری بوده است. یکی از محدودیتهای طراحی به شمار رفته است که در روند کار تبدیل به فرصت گردیده تا شکلگیری بنا مابین مرزهای خالی درختان انجام شود. استخر نیز در این بین، مرز دیگری را پدید آورده است. تا آن را محفوظ نگه دارد. و اشراف والدین تحت هر شرایطی بر سلامت فرزندشان و جداسازی زونها از یکدیگر، بر محرمیت مورد نیاز فضاها تأکید نماید. تمام این مرزها، میانمرز را آفریدند.
شکافها همیشه هم ایجاد فاصله نمیکنند، گاهی موجب انعطافاند و ایجاد کنجهای دنج خلوت گزینی. این ویژگی را میتوان در شکافهایی که در قسمت عمومی بنا پدیدار شدهاند جستجو کرد. که توانسته با جداسازی عرصه ها فضای بیشتری را برای اسکان مهمانها پدید آورد. در منطقه خصوصی ویلا نیز حریم فرزند تا حد امکان از پدر و مادر جدا شده تا میل زودرسش به خلوتگزینی در کنار رشد شخصیت توأم با بلوغ را به درستی دریابد.
مرزبندی باغها، در بستر طرح به گونهای است که اتاقکها در ارتفاع پرچین باغ با دیدی گسترده رو به یک جانب شکل میگیرند، این ویژگی در کنار میل به گشودگی و ایجاد چشمانداز وسیع در بدو ورود به باغ جانمایی ویلا در انتهای باغ را ایجاب نمود. با وجود چشم اندازهای وسیع طبیعی که پیش از این میتوانستند به عنوان بستر طرح معرفی شوند، هجوم مدرنیته و تقلیدهای کورکورانه، این منطقه را نیز مورد گزند قرار داده و به رغم عدم تطابق با اقلیم و بستر، سقفهای شیروانی با سفال قرمز تبدیل به بخش غیرقابل اغماضی از هویت بصری (هرچند مخدوش) منطقه شده است.
از این روی استفاده از آجر اخرایی بومی در کلیت واحد این بنا از یکسو پاسخی به احاطه این رنگ در منطقه بوده و از سوی دیگر ایستادن مقابل رواج یک رسم غلط در معماری است که تنها دستاورد آن اتلاف هزینه و انرژی بوده است. حجم آجری یکپارچه گرمی را به رگهای زندگی آخر هفته میدواند. و رفته رفته میکوشد تا سبک صحیح تری از مدرنیته، توأم با سبک زندگی ایرانی را القا کند.
” تمامی حقوق مادی و معنوی محتوا متعلق به پایگاه خبری جهان معماری می باشد “